قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب


مصوب 1373/4/15 با اصلاحات و الحاقات بعدی
ماده 1 - به منظور رسیدگی و حل‌وفصل کلیه دعاوی و مراجعه مستقیم به قاضی و ایجاد مرجع قضائی واحد، دادگاه‌هایی با صلاحیت عام به شرح مواد آتیه تشکیل میشوند.
ماده 2 - تأسیس دادگاه‌های عمومی در هر حوزه قضائی و تعیین قلمرو محلی و تعداد شعب دادگاه‌های مزبور به تشخیص رئیس قوه قضائیه است.
ماده 3 - (اصلاحی 1381/7/28)-در حوزه قضائی هر شهرستان یک دادسرا نیز در معیّت دادگاه‌های آن حوزه تشکیل میگردد.تشکیلات،حدود صلاحیت،وظائف و اختیارات دادسرای مذکور که«دادسرای عمومی و انقلاب»نامیده میشود تا زمان تصویب آیین دادرسی مربوطه،طبق قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378/6/28 کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس شورای اسلامی و مقررات مندرج در این قانون به شرح ذیل میباشد: «اللهی و حفظ حقوق عمومی و حدود اسلامی،اجرای حکم و همچنین رسیدگی به امور حسبیه وفق ضوابط قانونی است به ریاست دادستان میباشد و به تعداد لازم معاون،دادیار، بازپرس و تشکیلات اداری خواهد داشت.اقدامات دادسرا در جرائمی که جنبه خصوصی دارد با شکایت شاکی خصوصی شروع میشود. در حوزه قضائی بخش، وظیفه دادستان را دادرس علی البدل بر عهده دارد.
«ب‌ریاست و نظارت بر ضابطین دادگستری از حیث وظائفی که به عنوان ضابط بر عهده دارند با دادستان است.
ج‌مقامات و اشخاص رسمی در مواردی که باید امر جزائی را تعقیب نمود،موظفند مراتب را فورا به دادستان اطلاع دهند. دبازپرس وقتی اقدام به تحقیقات مقدماتی مینماید که قانونا این حق را داشته باشد. جهات قانونی برای شروع به تحقیقات بازپرس عبارت است از:
1-ارجاع دادستان. «2-شکایت یا اعلام جرم به بازپرس در مواقعی که دسترسی به دادستان ممکن نیست و رسیدگی به آن فوریت داشته باشد.
3-در جرائم مشهود در صورتی که بازپرس شخصا ناظر وقوع آن باشد.
هدادستان در اموری که به بازپرس ارجاع میشود حق نظارت و دادن تعلیمات لازمه را خواهد داشت و در صورتی که تحقیقات بازپرس را ناقص ببیند میتواند تکمیل آن را بخواهد ولو اینکه بازپرس تحقیقات خود را کامل بداند.
بازپرس در جریان تحقیقات،تقاضای قانونی دادستان را اجراء نموده،مراتب را در صورت‌مجلس قید میکند و هرگاه مواجه با اشکال شود به نحوی که انجام آن مقدور نباشد مراتب را به دادستان اعلام و منتظر حل مشکل میشود. وتحقیقات مقدماتی کلیه جرائم بر عهده بازپرس میباشد. در جرائمی که در صلاحیت رسیدگی دادگاه کیفری استان نیست دادستان نیز دارای کلیه وظائف و اختیاراتی است که برای بازپرس مقرر میباشد.
در مورد جرائمی که رسیدگی به آنها در صلاحیت دادگاه کیفری استان است دادستان تا قبل از حضور و مداخله بازپرس،اقدامات لازم را برای حفظ و جمع‌آوری دلائل و آثار جرم به عمل میآورد و در مورد سایر جرائم،دادستان میتواند انجام بعضی از تحقیقات و اقدامات را از بازپرس درخواست نماید بدون اینکه رسیدگی امر را به طور کلی به آن بازپرس ارجاع کرده باشد. زکلیه قرارهای دادیار بایستی با موافقت دادستان باشد و در صورت اختلاف نظر بین دادستان و دادیار،نظر دادستان متبع خواهد بود. ح‌بازپرس رأسا و یا به تقاضای دادستان میتواند در تمام مراحل تحقیقاتی در موارد مقرر در قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378/6/28 کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس شورای اسلامی،قرار بازداشت موقت متهم و همچنین قرار اخذ تأمین و تبدیل تأمین را صادر نماید. در صورتی که بازپرس رأسا قرار بازداشت موقت صادر کرده باشد مکلف است ظرف بیست و چهار ساعت پرونده را برای اظهار نظر نزد دادستان ارسال نماید. هرگاه دادستان،با قرار بازداشت به عمل آمده موافق نباشد،نظر دادستان متبع است و چنانچه علتی که موجب بازداشت بوده است مرتفع شده و موجب دیگری برای ادامه بازداشت نباشد بازداشت با موافقت دادستان رفع خواهد شد و همچنین در موردی که دادستان تقاضای بازداشت کرده و بازپرس با آن موافق نباشد حل اختلاف،حسب مورد با دادگاه عمومی یا انقلاب محل خواهد بود.
هرگاه متهم موجبات بازداشت را مرتفع ببیند میتواند از بازپرس درخواست رفع بازداشت خود را بنماید که در این صورت بازپرس مکلف است ظرف ده روز از تاریخ تسلیم درخواست، نظر خود را جهت اتخاذ تصمیم نزد دادستان ارسال نماید.به هرحال متهم نمیتواند در هر ماه بیش از یک مرتبه از این حق استفاده کند.
در صورت حدوث اختلاف بین بازپرس و دادستان در خصوص صلاحیت محلی و ذاتی و همچنین نوع جرم حسب مورد حل اختلاف با دادگاه عمومی یا انقلاب محل خواهد بود. طهرگاه در جرائم موضوع صلاحیت دادگاه کیفری استان تا چهارماه و در سایر جرائم تا دو ماه به علت صدور قرار تأمین،متهم در بازداشت به سر برد و پرونده اتهامی او منتهی به تصمیم نهایی در دادسرا نشده باشد مرجع صادرکننده قرار مکلّف به فکّ یا تخفیف قرار تأمین متهم میباشد مگر آنکه جهات قانونی یا علل موجهی برای بقاء قرار تأمین صادر شده وجود داشته باشد که در این صورت با ذکر علل و جهات مزبور قرار ابقاء میشود و متهم حق دارد از این تصمیم ظرف مدت ده روز از تاریخ ابلاغ به وی حسب مورد به دادگاه عمومی یا انقلاب محل شکایت نماید. فک قرار بازداشت متهم از طرف بازپرس با موافقت دادستان به عمل میآید و در صورت حدوث اختلاف بین دادستان و بازپرس حل اختلاف با دادگاه خواهد بود.چنانچه بازداشت متهم ادامه یابد مقررات این بند حسب مورد هر چهار ماه یا هر دو ماه اعمال میشود.به هرحال مدت بازداشت متهم نباید از حداقل مجازات حبس مقرر در قانون برای آن جرم تجاوز نماید. «یدرخواست دادستان و بازپرس را باید ضابطین،مقامات رسمی و ادارات فورا اجراء نمایند.بازپرس میتواند به تحقیقات ضابطین دادگستری رسیدگی نموده و هرگاه تغییری در اقدامات آنان یا تکمیلی در تحقیقات،لازم باشد به عمل آورد.
تخلف از مقررات این بند علاوه بر تعقیب اداری و انتظامی،برابر قانون مربوط مستوجب تعقیب کیفری نیز خواهد بود. کپس از آنکه تحقیقات پایان یافت، بازپرس آخرین دفاع متهم را استماع نموده با اعلام ختم تحقیقات و اظهار عقیده خود،پرونده را نزد دادستان میفرستد.در صورتی که به عقیده بازپرس،عمل متهم متضمن جرمی نبوده یا اصولا جرمی واقع نشده و یا دلائل کافی برای ارتکاب جرم وجود نداشته باشد قرار منع تعقیب و در صورت عقیده بازپرس بر تقصیر متهم،قرار مجرمیت درباره ایشان صادر مینماید و چنانچه متهم در آخرین دفاع دلیل مؤثری بر کشف حقیقت ابراز نماید بازپرس مکلف به رسیدگی میباشد.
دادستان نیز مکلف است ظرف پنج روز از تاریخ وصول،پرونده را ملاحظه نموده و نظر خود را اعلام دارد. ل‌هرگاه دادستان با نظر بازپرس در مورد مجرمیت متهم موافق باشد کیفرخواست صادر، پرونده را از طریق بازپرسی به دادگاه صالحه ارسال مینماید و در صورت توافق بازپرس و دادستان با منع یا موقوفی تعقیب متهم،بازپرس دستور ابلاغ قرار صادره به شاکی خصوصی را میدهد و در مورد اخیر چنانچه متهم زندانی باشد فورا آزاد میشود.
«هرگاه بین بازپرس و دادستان توافق عقیده نباشد(یکی عقیده به مجرمیت یا موقوفی و یا منع تعقیب متهم و دیگری عقیده عکس آن را داشته باشد)رفع اختلاف حسب مورد در دادگاه عمومی و انقلاب محل به عمل میآید و موافق تصمیم دادگاه رفتار میشود. م‌در کیفرخواست باید نکات ذیل تصریح شود: 1-نام و نام خانوادگی،نام پدر،سن،شغل،محل اقامت متهم،باسواد است یا نه،مجرد است یا متأهل.
2-نوع قرار تأمین با قید اینکه متهم بازداشت است یا آزاد.
3-نوع اتهام.
4-دلائل اتهام.
5-مواد قانونی مورد استناد. 6-سابقه محکومیت کیفری در صورتی که متهم دارای سابقه محکومیت کیفری باشد. 7-تاریخ و محل وقوع جرم.
ن‌قرارهای بازپرس که دادستان با آنها موافق باشد در موارد ذیل قابل اعتراض در دادگاه صالحه بوده و نظر دادگاه که در جلسه اداری خارج از نوبت و بدون حضور دادستان به عمل میآید قطعی خواهد بود: 1-اعتراض به قرارهای منع تعقیب و موقوفی تعقیب به تقاضای شاکی خصوصی. 2-اعتراض به قرارهای عدم صلاحیت،بازداشت موقت،تشدید تأمین و تأمین خواسته به تقاضای متهم.
3-اعتراض به قرار اناطه به تقاضای شاکی خصوصی و دادستان.
اعتراض به قرارهای مذکور در بالا ظرف مدت ده روز از تاریخ ابلاغ آن میباشد.اعتراض به قرارها باعث توقف جریان تحقیقات و مانع اجرای قرار نبوده و کلیه اقدامات بازپرسی تا اخذ تصمیم دادگاه به قوّت خود باقی خواهد بود و چنانچه نتیجه قرار صادره آزادی متهم زندانی باشد فورا اجراء میشود.
هرگاه به علت عدم کفایت دلیل قرار منع تعقیب متهم صادر و قطعی شده باشد دیگر نمیتوان به همین اتهام او را تعقیب کرد،مگر بعد از کشف دلائل جدید که در این صورت فقط برای یک مرتبه میتوان به درخواست دادستان وی را تعقیب نمود .هرگاه دادگاه تعقیب مجدد متهم را تجویز کند بازپرس،رسیدگی و قرار مقتضی صادر مینماید.این امر مانع از رسیدگی به دادخواست ضرروزیان مدعی خصوصی نمیباشد. تبصره 1- حوزه قضائی عبارت است از قلمرو یک بخش یا شهرستان و یا نقاط معینی از شهرهای بزرگ.
تبصره 2(اصلاحی 1381/7/28)- رسیدگی به جرائم داخل در صلاحیت دادگاه‌های نظامی از شمول این قانون خارج است و در دادسرا و دادگاه نظامی انجام میشود.
تبصره 3(اصلاحی 1381/7/28)- پرونده‌هایی که موضوع آنها جرائم مشمول حد زنا و لواط است،همچنین جرائمی که مجازات قانونی آنها فقط تا سه ماه حبس «و یا جزای نقدی تا یک میلیون(1/000/000)ریال میباشد و جرائم اطفال مستقیما در دادگاه‌های مربوط مطرح میشود،مگر آنکه به تشخیص دادستان تحقیقات راجع به سایر جهات ضرورت داشته باشد. تبصره 4(الحاقی 1381/7/28)- جرائمی که تا تاریخ اجرای این قانون مستقیما در دادگاه مطرح شده است در همان دادگاه بدون نیاز به کیفرخواست و رسیدگی دادسرا رسیدگی خواهد شد و چنانچه نیاز به انجام تحقیقات و یا اقداماتی جهت کشف جرم باشد دادگاه باید رأسا نسبت به انجام آن اقدام کند. تبصره 5(الحاقی 1381/7/28)- با ارجاع دادستان یا در غیاب وی معاون دادسرا یا دادیار،عهده‌دار انجام تمام یا برخی از وظائف و اختیارات قانونی دادستان خواهد بود.
تبصره 6(الحاقی 1381/7/28)- در حوزه قضائی بخشها،رئیس یا دادرس علی البدل دادگاه در جرائمی که رسیدگی به آنها در صلاحیت داد
ماده 4 - (اصلاحی 1381/7/28)- هر حوزه قضائی که دارای بیش از یک شعبه دادگاه عمومی باشد آن شعب به حقوقی و جزائی تقسیم میشوند.دادگاه‌های حقوقی صرفا به امور حقوقی و دادگاه‌های جزائی فقط به امور کیفری رسیدگی خواهند نمود.
تخصیص شعبی از دادگاه‌های حقوقی و کیفری برای رسیدگی به دعاوی حقوقی یا جزائی خاص مانند امور خانوادگی و جرائم اطفال با رعایت مصالح و مقتضیات از وظائف و اختیارات رئیس قوه قضائیه است. و در صورت ضرورت ممکن است به شعبه جزائی پرونده حقوقی و یا به شعبه حقوقی پرونده جزائی ارجاع شود. تبصره(الحاقی 1381/7/28)- رسیدگی به جرائمی که مجازات قانونی آنها قصاص نفس یا قصاص عضو یا رجم یا صلب یا اعدام یا حبس ابد است و همچنین رسیدگی به جرائم مطبوعاتی و سیاسی به نحوی که در مواد بعدی ذکر میشود در دادگاه کیفری استان به عمل خواهد آمد. رسیدگی به کلیه اتهامات اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام،شورای نگهبان،نمایندگان مجلس شورای اسلامی،وزراء و معاونین آنها،معاونان و مشاوران رؤسای سه قوه،سفرا،دادستان و رئیس دیوان محاسبات،دارندگان پایه قضائی،استانداران،فرمانداران و جرائم عمومی افسران نظامی و انتظامی از درجه سرتیپ و بالاتر و مدیران کل اطلاعات استانها در صلاحیت دادگاه کیفری استان تهران میباشد به استثناء مواردی که در صلاحیت سایر مراجع قضائی است.
ماده 5 - به تعداد مورد نیاز دادگاه‌های انقلاب،در مرکز هر استان و مناطقی که ضرورت تشکیل آن را رئیس قوه قضائیه تشخیص میدهد تحت نظارت و ریاست اداری حوزه قضائی تشکیل میگردد،و به جرائم ذیل رسیدگی مینماید: 1-کلیه جرائم علیه امنیت داخلی و خارجی و محاربه یا افساد فی الارض.
2-توهین به مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و مقام معظم رهبری.
3-توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه و ترور و تخریب مؤسسات به منظور مقابله با نظام.
4-جاسوسی به نفع اجانب.
5-کلیه جرائم مربوط به قاچاق و مواد مخدر. 6-دعاوی مربوط به اصل 49 قانون اساسی.
ماده 6 - طرفین دعوا در صورت توافق میتوانند برای احقاق حق و فصل خصومت،به قاضی تحکیم مراجعه نمایند.
ماده 7 - احکام دادگاه‌های عمومی و انقلاب قطعی است مگر در مواردی که در این قانون قابل نقض و تجدید نظر پیش‌بینی شده است.
ماده 8 - (اصلاحی 1381/7/28) -قضات دادگاهها و دادسراهای عمومی و انقلاب مکلفند به دعاوی و شکایات و اعلامات موافق قوانین موضوعه و اصل یکصد و شصت و هفتم(167) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رسیدگی کنند و تصمیم قضائی را اتخاذ نمایند.
ماده 9 - قرارها و احکام دادگاهها باید مستدل بوده و مستند به قانون یا شرع و اصولی باشد که بر مبنای آن حکم صادر شده است.تخلف از این امر و انشاء رأی بدون استناد موجب محکومیت انتظامی خواهد بود.
ماده 10 - (اصلاحی 1381/7/28)- هر حوزه قضائی به تعداد لازم شعبه دادگاه،دادرس علی البدل ،دفتر دادگاه،واحد ابلاغ و اجراء احکام و در صورت لزوم یک واحد ارشاد و معاضدت قضائی خواهد داشت و در صورت تعدد شعب دارای یک دفتر کل نیز خواهد بود.
تبصره- ترتیب تشکیل این واحدها،تعداد اعضاء هر واحد،طریقه انتخاب و شرایط آن، میزان صلاحیت و اختیار هر واحد یا هریک از اعضاء آن و نحوه اقدامات و تصمیم‌گیریها به موجب آیین‌نامه‌ای است که به پیشنهاد و تهیه وزیر دادگستری به تصویب رئیس قو قضائیه خواهد رسید.
ماده 11 - رئیس شعبه اول دادگاه‌های عمومی در هر حوزه قضائی،رئیس حوزه قضائی است و با تصویب رئیس قوه قضائیه میتواند به تعداد لازم معاون داشته باشد.
ماده 12 - (اصلاحی 1381/7/28)- در شهرستان،رئیس دادگستری،رئیس حوزه قضائی و رئیس شعبه اول دادگاه بر دادگاهها ریاست اداری دارد و در مرکز استان رئیس کل دادگستری استان،رئیس کل دادگاه‌های تجدید نظر و کیفری استان است و بر کلیه دادگاهها و دادسراها و دادگستریهای حوزه آن استان نظارت و ریاست اداری خواهد داشت.همچنین رئیس دادگستری هر حوزه بر دادسرای آن حوزه نظارت و ریاست اداری دارد. تبصره- به موجب قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب مصوب 1381/7/28 نسخ ضمنی شده است.
ماده 13 - (اصلاحی 1381/7/28) -برای تأمین کادر قضائی دادسراها،رئیس قوه قضائیه از قضات تحقیق فعلی و دادرسان علی البدل دادگاهها و سایر قضاتی که مقتضی بداند استفاده خواهد نمود و شعبی از دادگاهها را که با تأسیس دادسرا غیر لازم تشخیص دهد منحل خواهد کرد و حتی الامکان حذف شعب اضافی از آخرین شعب دادگاهها انجام خواهد شد.
تبصره 1(الحاقی 1381/7/28)- گروه شغلی«دادستانها»برابر گروه شغلی«رئیس دادگستری شهرستان»و گروه شغلی«دادستان تهران»برابر گروه شغلی«رئیس کل دادگستری استان تهران»خواهد بود.
تبصره 2(الحاقی 1381/7/28)- گروه شغلی«معاون دادستان و بازپرس»برابر گروه شغلی«رئیس شعبه دادگاه عمومی»و گروه شغلی«دادیار»برابر گروه شغلی«دادرس علی البدل دادگاه»خواهد بود.
تبصره 3(الحاقی 1381/7/28)- به جز موارد ضروری به تشخیص رئیس قوه قضائیه، رئیس کل دادگستری استان باید حداقل دارای ده سال سابقه کار قضائی،رئیس دادگاه تجدید نظر حداقل هشت سال و دادستان و رئیس دادگستری شهرستان حداقل شش سال سابقه کار قضائی داشته باشند.
ماده 14 - (اصلاحی 1381/7/28)- الف‌دادگاه‌های عمومی حقوقی با حضور رئیس دادگاه و یا دادرس علی البدل تشکیل میشود و تمام اقدامات و تحقیقات به وسیله رئیس دادگاه یا دادرس علی البدل وفق قانون آیین دادرسی مربوط انجام میگردد و اتخاذ تصمیم قضائی و انشاء رأی با قاضی دادگاه است.
ب‌دادگاه‌های خانواده حتی المقدور با حضور مشاور قضائی زن که دارای پایه قضائی است اقدام به رسیدگی نموده و نظر مشورتی آنان قبل از صدور حکم توسط رئیس دادگاه اخذ خواهد شد.
ج‌دادگاه‌های عمومی جزائی و انقلاب با حضور رئیس دادگاه یا دادرس علی البدل و دادستان یا معاون او یا یکی از دادیاران به تعیین دادستان تشکیل میگردد و فقط به جرائم مندرج در کیفرخواست وفق قانون آیین دادرسی مربوط رسیدگی مینماید و انشای رأی پس از استماع نظریات و مدافعات دادستان یا نماینده او وفق قانون بر عهده قاضی دادگاه است. تبصره 1(اصلاحی 1381/7/28)- هرگاه دادگاه نقصی در تحقیقات مشاهده نموده یا انجام اقدامی را لازم بداند،خود تکمیل مینماید و نیز میتواند رفع نقص و تکمیل پرونده را با ذکر موارد نقص از دادسرای مربوط درخواست کند. تبصره 2- هرگاه تحقیق یا اقدامی در حوزه دادگاه دیگری لازم باشد یا اطلاعاتی از حوزه قضائی آن دادگاه باید جمع‌آوری شود دادگاه رسیدگیکننده میتواند با اعطاء نیابت قضائی از دادگاه آن حوزه انجام آن تحقیقات و اقدامات یا جمع‌آوری اطلاعات را بخواهد.
ماده 15 - (اصلاحی 1381/7/28)- دادرسان علی البدل عهده‌دار انجام کلیه اموری هستند که از طرف رؤسای دادگاهها در چارچوب قوانین به آنان ارجاع میشود و در غیاب رئیس شعبه دادگاه حسب تعیین رئیس کل دادگاهها شعبه بلا متصدی را تصدی و اداره مینمایند.
ماده 16 - ترتیب رسیدگی در دادگاهها طبق مقررات مزبور در آیین دادرسی مربوط به دادگاهها خواهد بود.
ماده 17 - قاضی دادگاه پس از اعلام ختم دادرسی ظرف یک هفته مکلف به انشاء رأی میباشد.
ماده 18 - (اصلاحی 1385/10/24)- آراء غیر قطعی و قابل تجدید نظر یا فرجام همان است که در قانون آیین دادرسی ذکر گردیده،تجدید نظر یا فرجام‌خواهی طبق مقررات آیین دادرسی مربوط انجام خواهد شد.
آراء قطعی دادگاههای عمومی و انقلاب،نظامی و دیوان عالی کشور جز از طریق اعاده دادرسی و اعتراض ثالث به نحوی که در قوانین مربوط مقرر گردیده قابل رسیدگی مجدد نیست مگر در مواردی که رأی به تشخیص رئیس قوه قضائیه خلاف بیّن شرع باشد که در این صورت این تشخیص به عنوان یکی از جهات اعاده دادرسی محسوب و پرونده حسب مورد به مرجع صالح برای رسیدگی ارجاع میشود. 2(1)